!!

دیروز بعد از کلی وقت با شیما حرف زدم؛مثل یک سال پیش اول آشناییمون 

حرفاش توش ترس بود؛ترسی که طبیعی بود ؛اما با تمام وجود می خوام که خداوند بهترین را واسش رغم بزنه...!! 

باز دارم تغییر می کنم و احساس می کنم دوره جدیدی را قراره شروع کنم...!! 

میلی واسه دوستی با کسی ندارم دوست درم تو تنهایی خودم باشم؛باز علاقه ام به اک خیلی شده ؛کتابش را می بلعم؛ 

نگرانی های خونه آزارم میده ... 

تحملم کم شده... 

ب خسته ام کرده از بس انرژی منفی می ده  

این جا خیلی را حت نمی تونم همه حرفام رابزنم چون متا سفانه چند تا از فامیل ها آدرس این جا را دارن و من دوست ندارم اون ها این حرف ها را بدونه هر چند که به این جا سر نمی زنند اما اگه یه روز اتفاقی بیان من علاقه ای واسه فهمیدن حرفام ندارم واسه همین احتمالا می رم یه جا دیگه بعضی چیز ها را می نویسم

؟

مرسی واسه حرفات واسه صحبت هات

نمی دونم ا تو پیله خودش مونده یا من! نمی دونم احساسم به اون چیه؟

حقیقت یا دروغ !نمی دونم چرا همیشه دوست دارم باورش

کنم!

و چرا اون با همه خوبی ها ش اینجوری می کنه؟

بهش گفتم رابطمون ۱ طرفه هست؟

می گه دیونه مگه میشه آدم ۴ سال با یکی باشه و به اون احساس نداشته باشه

میگم از روی عادت ؟می گه نه نمیشه به خاطر عادت با هم بود!

می گه همه رابطه ای بالا و پایین داره..

رابطه من و تو هم همینطور...

می گه خیلی وقت ها من دنبال توام...

می گه همه سختی هامون تا آخر خرداد تموم

میشه؛می گه همه چی درست میشه...

می گه من با تو هیچ مشکلی ندارم :فقط گاهی عذاب وجدان دارم که اون هم ...

می گه لوس شدی واسه همین بهونه گیری می کنی

بهش می گم من دیگه نمی خوام و نمی تونم یه رابطه یک طرفه داشته باشم؛

مطمئنم می کنه که اینجوری نیست

حس خوبی پیدا می کنم

خدا را شکر می کنم که هست

تو این لحظه های سخت اون را دارم

بهش اس می دم

که تو تنها کسی هستی که هم راحت بهم انرژی میدی و هم راحت می گیری...

بهم می گه تو هم واسه من همینطوری هستی

می گه تو تنها کسی هستی که از تمام زندگیم خبر داری هر کاری که انجام دادم را می دونی مثلا...

و از من می خواد که من هم ...

.

.

.

.

.

چند روز بعد....

.

.

.

بیا یه دوست ساده باشیم؛امروز ۴ ساعت برگشتم به ۹ سال پیش...

و باز گذشته اون ...

خدا یا خسته شدم اگه اونمال من نیست پس چرا حسم را تموم نمی کنی؟

خدایا چرا نمی فهمه من اون را واسه اون چیزایی که اون فکر می کنه نمی خوام

من اون ها را می خوام با اون نه بدون اون