کائنات

دیشب عسل را دیدم؛کلی دلم واسش تنگ شده بود دختر خوبی؛شخصیت خاصی داره؛  

خیلی به من احترام میزاره؛واسم عزیز 

اونم یه مدت دلش گرفته ؛سعی کردم آرومش کنم؛واسش حرف زدم خیلی خوشکل به حرفام گوش داد؛سوگماد من عشق من ؛نمی دونم چطور ازت تشکر کنم؛دیشب با کائنات آشتی کردم 

اهدافم را نوشتم و یه دستور جدی بهش دادم و تاریخ زدم که تو اون روز و ساعات  

اون اتفقاتی که منتظرش هستم بیفته؛و شک ندارم که تک تکاون چیزایی که می خوام اجرا می کنه؛بچه حرف گوش کنیه منم ۶ تا دوسش دارم 

یه تفعل حافظ زدم؛شعر خوشکلی بود؛شعرهای حافظ که همشون عشقن 

همشهریه خودمونه دیگه اونم ۶ تا دوس دارم  

و شروع کردم به نوشتن خواسته ام ۱۵ بار 

چند تا کتاب دست چند نفر دارم الان احساس می کنم که باید یه دور دیگه اون ها رو بخونم 

یکم از بعضی چیزا عقب افتادم 

می خوام با ماهانتا هم آشتی کنم ؛حس خوبی دارم واسه این برکات تنها از خودت ممنونم 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد