غرور

نمی دونم چرا دیگه نمی تونم باورش کنم 

واقعاحرفاش راست بود؟ 

آخه این مدت از بس به من دوروغ گفته نمی دونم دیگه کدام از حرفاش را باور کنم 

خیلی دلم گرفته از یک طرف غرور خودم 

از یه طرف.... 

آخه من باید چه کار کنم  

کاش این همه امید بهش نداده بودم  

کاش دلش را با حرفام؛حرفایی که از اون شنیده بودم خوش نکرده بودم 

نمی دونم چطور تحمل کنم که عزیزام اینجوری جلو چشام دارن از بین می رن من هیچ   کاری نمی تونم بکنم .... 

خدایا تو بگو من چه کار کنم ؟ اخه من هم غرو ردارم خوشم نمی یاد کسی بهم ترحم کنه... 

کسی به هم محبت کنه.. 

خودت مسائلم را حل کن  

فقط از خودت کمک خواستم 

پس خودت هم تنهام نزار

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد