-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 مهرماه سال 1387 20:43
به جای دسته گلی که فردا بر سر قبرم می گذاری امروز یه شاخه گلی کوچک یادم کن ، به جای سیل اشکی که بر سر مزارم نثار می کنی امروز با تبسمی شادم کن ، به جای آن متن های تسلیت گونه که فردا در روزنامه ها می نویسی امروز با پیامی کوچک خوشحالم کن ، من امروز به تو احتیاج دارم نه فردا
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 مهرماه سال 1387 20:37
خدایا دوستت دارم؛واسه همه چی مرسی خدایا مرسی که تنهام نمی زاری؛خیلی خوشحالم و احساسم خیلی خوبه
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 مهرماه سال 1387 20:35
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 مهرماه سال 1387 20:33
تو را برای تمام روزهایی که زیسته ام دوست می دارم تو را بجای تمام کسانی که نشناختم دوست می دارم تو را بجای تمام روزگارانی که نمی زیستم دوست می دارم تورا بجای کسانی که دوست نمی دارم دوست می دارم تو را بخاطر دوست داشتن دوست می دارم
-
شهر شناور
چهارشنبه 17 مهرماه سال 1387 19:11
سلام ایده ساخت شهرهای شناور چیز جدیدی نیست و مدتی است که ذهن بشر امروز را مشغول خود ساخته است ، افزایش جمعیت دنیا و کمبود زمین برای سکونت و هزاران عامل دیگر باعث و بانی چنین طراحی ها و ایده ها می باشد ، این ایده که Lilypad نام دارد توسط Vincent Callebaut طراحی شده است شهری شناور می باشد که چشمها را خیره می سازد طراحی...
-
حالا چرا
دوشنبه 15 مهرماه سال 1387 18:05
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بی وفا حالا که من افتاد ه ام از پا چرا نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام فردا چرا نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا وه که با این عمرهای کوته بی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 13 مهرماه سال 1387 19:37
خدایا همه رهایم کردن... تو تنهاییم نگذار؛ تو تنها کسی هستی که بی منت عشق می دهی بی منت آرامش می دهی بگذار با وجودت آرامش ابدی پیدا کنم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 11 مهرماه سال 1387 20:16
خداو ندا تو را سپاس گذارم که وقتی عشق تو را در وجودمان زنده کنیم زندگی رنگ خودش را عوض میکند ،آن زمان است که ناممکن ها ممکن می شود
-
شکست
پنجشنبه 11 مهرماه سال 1387 19:56
زخمها و دردهای آدم سرمایه است...! هر کسی نمیتونه به این جایی که تو رسیدی برسه...! پس سرمایه ات رو با کسی قسمت نکن...! داد نکش...! آه و ناله هم نکن...! صبور، آرام و بی سر و صدا همه چیز و تحمل کن. تو مانند تکه سنگ آهن هستی تازیانه روزگار خردت کرد و شکستت و بارها درکوره بی رحم حوادث زمانه حراراتت داد.. گداخته شدی ، ذوب...
-
عشق
پنجشنبه 11 مهرماه سال 1387 19:50
عشق یعنی... عشق یعنی یک سلام و یک درود عشق یعنی درد و محنت در درون عشق یعنی یک تبلور یک سرود عشق یعنی قطره و دریا شدن عشق یعنی یک شقایق غرق خون عشق یعنی زاهد اما بت پرست عشق یعنی همچو من شیدا شدن عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه عشق یعنی بیستون کندن بدست عشق یعنی آب بر آذر زدن عشق یعنی چون محمد پا به راه عشق یعنی عالمی راز...
-
آسمان
پنجشنبه 11 مهرماه سال 1387 19:43
تمام آسمان ها در خواب بودند .. هنگامی که ماه پرده از رخسارشان برداشته بود .. شاید صدای شر شر آب بیش از هر چیز جالب توجه می کرد .. صدای لرزان باد نیز از میان درختان خسته ، خسته کننده بود .. اگر امشب ... پاره پاره نیستند ابرهای آسمان ، امشب .. شاید امشب ابری آسمان را نباشد .. تنها ماه می داند .. اگر امشب باران ببارد .....
-
عشق
پنجشنبه 11 مهرماه سال 1387 19:42
عشق خداوند در جزئی ترین چیزها و شخصی ترین تجربیات زندگی نهفته است
-
عشق
پنجشنبه 11 مهرماه سال 1387 19:39
از تاریکی است به شب پی می برم رویاها جاری می گردند و ستاره ای سوسو می زند اه!ای ستاره شامگاهی ارزویی کن بنگر! ستاره ای از میان تاریکی می درخشد و ترانه اش دلم را با خود می برد اه!ارزویی می کنم.......
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1387 19:06
ملاصدرا می گوید: خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان اما به قدر فهم تو کوچک می شود و به قدر نیاز تو فرود می آید و به قدر آرزوی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو کارگشا می شود
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 20 اردیبهشتماه سال 1387 20:28
یکدیگر را دوست بدارید ، اما از عشق زنجیر مسازید بگذارید عشق همچون دریایی مواج میان ساحلهای جانتان در تموج و اهتزاز باشد جامهای یکدیگر را پر کنید اما از یک جام منوشید از نان خود به یکدیگر هدیه دهید اما هر دو از یک قرص نان تناول مکنید با شادمانی باهم برقصید و آواز بخوانید اما بگذارید هر یک برای خود تنها باشید همچون...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1387 12:56
زخمها و دردهای آدم سرمایه است ...! هر کسی نمیتونه به این جایی که تو رسیدی برسه ...! پس سرمایه ات رو با کسی قسمت نکن ...! داد نکش ...! آه و ناله هم نکن ...! صبور، آرام و بی سر و صدا همه چیز و تحمل کن . تو مانند تکه سنگ آهن هستی تازیانه روزگار خردت کرد و شکستت و بارها درکوره بی رحم حوادث زمانه حراراتت داد .. گداخته شدی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1387 12:52
زمان رو نگه دارید من نمیخوام برم جلو کاش برگردم عقب
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1387 01:12
اگر دوستم نداشته باشی ،من هم کم کم تو را از دلم بیرون می کنم ... و اگر روزی فراموشم کردی ، د یگر به دنبالم نگرد ! چون من قبل از تو فراموشت کرده ام .... ولی اگر : روزی، ساعتی و یا حتی لحظه ای ، احساس کردی که دلت برایم می تپد ، آنگاه تمام شعله ها در من زبانه خواهد کشید ... زمین را هموار خواهم کرد ، در میان جنگل...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1387 01:05
تمام چترها باز شده اند اما تو نیامده ای گـفته بـودی وقتی باران تمام شـد می آیم ... باران شــدم تمام شــدم ! اما بازهم نیامدی فقط چتر تازه یی خریده ای ...
-
رفتن
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1387 01:05
تــو در کـنـارم و دسـتهـایـمـان : در تـلاش کـلام آخــر... دسـتـم می لـرزد چـشـم می گـشـایــم دسـتـت نـیـســــت...
-
خود کوشی
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1387 00:59
دلت گرفته و احتیاج داری به یه کم قدم زدن تو پارک، میخوای بری پارک و به زندگیت فکر کنی. کجا بهتر از پارک سرکوچه ی دوستت..... شاید اونم اومد اونجا و دوتای باهم به آینده فکر کردید.لباساتو رو پوشیدی و خودتو خوشکل کردی و به مامانت میگی که میخوای بری کتابخانه یه چند تا کتاب لازم داری باید بری بیاریشون، مامانتم اجازه رو صادر...
-
چند حکایت از پائولوکوئیلو
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1387 00:56
شهسواری به دوستش گفت: بیا به کوهی که خدا آنجا زندگی می کند برویم.میخواهم ثابت کنم که اوفقط بلد است به ما دستور بدهد، وهیچ کاری برای خلاص کردن ما از زیر بار مشقات نمی کند . دیگری گفت: موافقم .اما من برای ثابت کردن ایمانم می آیم . وقتی به قله رسید ند ،شب شده بود. در تاریکی صدایی شنیدند:سنگهای اطرافتان را بار اسبانتان...
-
حکایت
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1387 00:55
در روم باستان، عده ای غیبگو با عنوان سیبیل ها جمع شدند و آینده امپراتوری روم را در نه کتاب نوشتند.سپس کتابها را به تیبریوی عرضه کردند . امپراطور رومی پرسید : بهایشان چقدر است؟ سیبیل ها گفتند: یکصد سکه طلا تیبریوس آنها را با خشم از خود راند سیبیل ها سه جلد از کتابها را سوزاندند و بازگشتند و گفتند: قیمت همان صد سکه است...
-
درختا عشق
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1387 19:41
شما فکر می کنید عشق چیه؟ .
-
ادامه الفبای زندگی(۲)
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1387 19:14
D discipline: انظباط یعنی احساسات و نیازها ی جسمی را کامل و کنترل داشتن. E equal maind ness: پیوسته در حال تعادل ذهنی بودن چه در موفقیت و چه در شکست در مشکلات و بیماری.این مسئله شامل مواجه شدن با رفتار نا معقول و غیر قابل قبول از سوی دیگران نیز می شود .بیاوز در مواجه با این فراز و نشیب ها آرام و صبور باشید. در زمین...
-
ویلیام شکسپیر
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1387 12:36
"در دریای پر تلاطم زندگی همیشه می توان موجی را یافت که اگر با آن حرکت کنید شما را به ساحل خوشبختی برساند" ویلیام شکسپیر
-
دکتر شریعتی(عشق)
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1387 12:29
عشق تنها کار بی چرای عالم است چه ، آفرینش بدان پایان می یابد معشوق من چنان پاک و لطیف است که خود را به بودن نیالوده است چرا که اگر جامه ی وجود بر تن می کرد، نه معشوق من بود! دکتر شریعتی
-
شکسپیر
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1387 12:25
شکسپیر بیش از 150 سونات سروده است.از این تعداد پنج تای آنها چنان شهرتی دارد که بسیاری از انگلیسی زبانان این سونات ها را از حفظ می خوانند. این پنج سونات شماره های 18-24-116-126-130 ، می باشند. ترجمه ی سونات شماره ی 18 را در زیر می خوانید. چشمان معشوقه ام بی شباهت به خورشید است مرجان بسیار قرمز تر از لبان اوست. اگر برف...
-
برکات خداوند
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 17:55
SOMETIMES THE BLESSINGS OF GOD ARE SO DOWN TO EARTH WE OVERLOOK THEM گاهی اوقات برکات خداوند آنقدر واقع بینانه است که ما آن ها را نادیده می گیریم.
-
زندگ یک بازی است ا
جمعه 30 فروردینماه سال 1387 18:58
الفبای این بازی: A action: یعنی عمل ،کمک به همه در این بازی و فراموش کردن خود پیوسته به یاد نیازمندان و بیماران بودن،پریشان حالان و فرو افتادگان را که در بازی حضور دارند در یافتن. B building up: یعنی امتیاز جمع کردن،با تمرینات معنوی،نه تنها با ذکر و نیایش بلکه با عشق نسبت به همه رفتار کردن..عشق عنصر اصلی بازی است هر...