-
خدایا مرسی
سهشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1388 19:20
چقد حرف زدن با اون من را آروم می کنه؛فکر نمکردم دیگه هیچکس به جز ا من را بتونه آروم کنه؛ اما اون تونست؛مدتی بود می شناختمش ولی هیچوقت جرات آشنایی نداشتم؛ویا الان با اونم؛هر لحظه سعی می کنه از حالم با خبر باشه؛چقد رفتارش دوست دارم؛دوست داره آرومم کنه؛از مسائلم بهش گفتم؛چقدر قشنگ درک کرد.... اسمش شد تو گوشیم اسم همونی...
-
بهترین مرحم
سهشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1388 19:08
خدایا با دلی شکسته به سمتت آمدهام احساسم را می دانی و درونم با خبری ؛جز تو به چه کسی بگویم که روزگار چگونه می گذرد ؛دلم شکسته ولی طاقت نفرین ندارم؛روحم خورد شده ولی از تو آرامش روحش را خواستارم؛چگونه بر زبانم جاری سازم کسی را که برایش از خود گذشتم یا سعی کردم از خود بگذرم با من اینگونه کرد؛خدایا راه این اشک ها را...
-
چرا
شنبه 26 اردیبهشتماه سال 1388 18:07
دلم یه دنیا گرفته خسته شدم از همه چی دارم می ترکم آخه تا کی؟ ؟؟؟ من نمی خوام احمق باشم من نمی خوام خر باشم من قصد ندارم هیچکس را بازی بدم ولی خودم توی بد بازی افتادم خدایااااااااااااااااااااااااااااااا کمکککککککککککککککککککم کن چرا با من این کار کردی ؟؟؟ چراااااااااااااااااااااا؟؟؟ خدایا حداقل یکیش را درست کن!...
-
من تنهایی را دوست ندارم
شنبه 19 اردیبهشتماه سال 1388 19:59
من تنهایی را دوست ندارم من دوست دارم یه نفر تو زندگیم باشه که دوسش داشته باشم دوسم داشته باشه من از عشق ورزیدن لذت می برم من توی عشق ورزیدن خدا را احساس می کنم دوست داشتم اون را دوست داشته باشم ولی نشد... ولی فقط می خوام بگم من تنهایی را دوست ندارم و تنها نمی مونم امیدوارم سی ه بهش اعتماد می کنم لایق باشه
-
میمند
شنبه 19 اردیبهشتماه سال 1388 19:49
دیروز با یه تعداد از دوستام رفتیم میمند(شهر گل های محمدی) خیلی خوش گذشت"بچه های خوبی بودن"از اولش بزن و بخون بود آخرای تفریح یه فرصت... فعلا که نه خیلی خوب بود واسه روحیه ام
-
تغییر کن
شنبه 19 اردیبهشتماه سال 1388 19:30
برای کشف اقیانوس های جدید باید شهامت ترک ساحل های آرام خود را داشته باشی. این جهان جهان تغییر است نه تقدیر...
-
حافظ
شنبه 19 اردیبهشتماه سال 1388 19:18
چه شب بدی بود حس تنفر همه وجودم راگرفته بود؛چطور می شد این همه عشق تو وجودم اینجوری بشه؟ لی داشتم عذاب می کشیدم؛باورم نمی شد این احساس را داشته باشم خاطره ها که جلو چشام میآمد ... . خاطرههایی که قبلا با یاد آوریش یا خندم می گرفت یا احساس خوب پیدا می کردم حالا داشت داغونم می کرد سر نوشابه.......... آسانسور................
-
هدیه به خداوند
چهارشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1388 21:12
آنچه که هستی هدیه خداوند است به تو و آنچه می شوی هدیه تو هست به خداوند پس بی نظیر باش
-
گریه نکن!!
چهارشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1388 21:06
گریه کن گریه کن گریه قشنگه گریه سهم دل تنگه گریه کن گریه غروره مرحم این راه دوره سر بده آواز حق حق خالی کن دلی که تنگه گریه کن گریه قشنگه گریه قشنگه گریه سهم دل تنگه گریه کن گریه قشنگه بزار پروانه احساس دلتو بغل بگیره بغض کهنه رو رها کن تا دلت نفس بگیره نکنه تنها بمونی دل به غصه ها بدوزی تو بشی مثل ستاره تو دل شبا...
-
رو حرفاش فکر کردم
چهارشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1388 21:04
چقدر با هم حرف زد؛سعی کرد که فانعم کنه؛نه می خواست کمکم کنه حرفاش را فبول داشتم؛راست می گفت همش حقیقت بود؛دوست داشت کمکم کنه چون احساسم کرده بود؛به خاطرم اشک ریخته بود؛و چیزایی را می دونست و احساس کرده بود که من نمی خواستم قبول کنم باورش واسم سخته! نمی تونم و نمی خوام باور کنم.... چطور می تونم باور کنم که اونی را که...
-
حرمت
چهارشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1388 20:58
مدتی هست که دارم فکر می کنم که چه تصمیمی بگیرم؛صبر کنم یا نه به زندگیم برسم هنوز هم لایق صبر هست یا نه؟!!ولی تصمیم آخرم را گرفتم همه راست می گفتن ؛ولی چون دوسش داشتم به حرفهای کسی اهمیت نمی دادم و فقط گوش می کردم و بازم کار خودم را انجام می دادم؛ولی حالا... می خوام تمامش کنم؛حتی دیگه نمی خوام به فکرم و ذهنم هم اجازه...
-
دوست ندارم
سهشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1388 19:30
دوستت ندارم به خاطر خودم دوست ندارم به خاطر اون لحظه هایی که فکر کردم دوستت دارم دوست ندارم؛دوست ندارم به خاطر خوبیهات دوست ندارم به خاطر اون لحظهایی که بهم نزدیک بودیم مثل یه نفس دو ست ندارم به خاطر خانواده ام دو ست ندارم به خاطر خانواده ات دو ست ندارم به خاطر اون که دوست نداره دو ست ندارم به خاطر تو که دوسش داری دو...
-
تنهایی
سهشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1388 19:14
دیگر هراسی از تنهایی ندارم شاید پایان راه باشد!! همه آرام و بی صدا تنهایم گذاشتند همه رفتند حتی تو چرا؟؟؟؟ آخر انصاف را چگونه معنی می کنی؟ به چه جرمی؟؟؟؟ به جرم اینکه دوستت داشتم؟؟؟ من که از تو هیچ نخواستم. میخواستم باشی من تو را دوست داشته باشم همین.!!! لحظه های بی تو بودن اگر چه سخت میگذرد ولی میگذرد!!! رفتنت...
-
تضاد
سهشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1388 19:08
می رسد روزی که روزها را بی من سر کنی ؛ می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی؛ میرسد روزی که در کنار عکس من؛ شعر های مرده ام را مو به مو از بر کنی...... خدایا بهم بگو چرا همیشه باید اینجوری باشه؛چرا باید جدایی باشه تا قدر با هم موندن فهمیده بشه؛چرا باید بدی باشه تا لحظه های خوب درک بشه خدایا از این دنیای تضاد ها خسته...
-
آدمک خر نشوی گریه کنی
دوشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1388 16:13
آدمک آخر دنیاست بخند آدمک مرگ همین جاست بخند دست خطی که تو را عاشق کرد ؛ شوخی کاغذی ماست بخند آدمک خر نشوی گریه کنی ؛ کل دنیا سراب است بخند آن خدایی که بزرگش خواندی؛ به خدا مثل تو تنهاست بخند... چند روز همش دارم این شعر را زمزمه می کنم؛بچه ها دیونه شدن از بس که این شعر را می خونم آدمک خر نشوی گریه کنی کل دنیا سراب است...
-
راه درست
دوشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1388 16:04
خدایا چه کار کنم؟ حرف کی گوش کنم؟ با دلم راه بیام یا با عقلم. همشون دوستام هستند ؛هر کسی یه چیز می گه ولی هیچکس نمی فهمه من چی می گم !چی می خوام! خدایا تو که بودی!تو که می دونی!توی تک تک لحظه هام حضور داشتی؛تنهام نزاشتی؛بازم یه راه قشنگ نشونم بده؛گیج گیجم. خسته ام ولی به خاطر خیلی ها باید..... اگر خرابش کنم دیگه درست...
-
شروع جدید
یکشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1388 21:54
دارم بازم می نویسم ؛گلی که تازه با اون آشنا شدم دلیلشه؛ نمی دونم از کجا باید بگم ؛بازم مثل همیشه دلم میخواد با خودت حرف بزنم. مرسییییییییییییییییییییی واسه این قدرتی را که بهم دادی؛واسه اینکه موقعی که فکر میکنم که دیگه هیچ راهی نیست بازم خودت را نشونم می دی نمی زاری درد تنهایی را احساس کنم ولی الان ددیگه تنها نیستم...
-
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
یکشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1388 21:40
یادمان از امروز خطایی نکنیم گرچه در خود شکستیم صدایی نکنیم پر پروانه شکستن هنر انسان نیست گر شکستیم زغفلت من ومایی نکنیم یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم وقت پرپر شدنش ساز و نوایی نکنیم. یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
-
بهم بگو
شنبه 15 فروردینماه سال 1388 19:04
با اینکه همش می گی این کارا فقط به خاطر احساس گناهی که می کنی! فقط به خاطر احساس مسئولیتت ولی من یه چیز دیگه احساس میکنم. کاش دوست نداشتم!اما مگه میشه!تو توی تمام وجودم ریشه کردی! اما کاش با من رو راست باشی! کاش بفهمم واقعأ ته دلت چی می گه من یا... کاش اگه ته دلت... بهم بگو؛همه حقیقت را بگو؛خواهش می کنم...
-
بازم دارم می نویسم
دوشنبه 3 فروردینماه سال 1388 13:04
نمی دونم چی شد که دلم کشید بازم بنویسم! می دونی من نوشتن را خیلی دوست دارم،هر وقت که دلم می گیره واسه خودم،واسه خدام مینویسم. کلی وقتا با همین نوشتنم خودم را لو دادم چیزایی که نمی خواستم مامان بفهمه،فهمیدهههههههههههههههه اما هیچوقت به وبلاگ فکر نکرده بودم، ولی تو باعث شدی من وبلاگ رو بیارم. یادته همیشه مخلاف بودم که...
-
از همه بدم می یاد
پنجشنبه 12 دیماه سال 1387 19:27
حس خیلی بدی دارم از همه بدم می یاد از دوستان صممیمیم که واسشون صاف و صادق بودم از اونی که به خاطرش از خودم گذشتم؛از خودم که خیلی جاها باید یه رنگ دیگه می شدم و نشدم خدایا خیلی خسته شدم ؛کدام کارم اشتباه است که اینجوری میشه؟!
-
کی میشه خدااااااااااااااا!
چهارشنبه 11 دیماه سال 1387 18:08
خدا تنها معشوقی است که عاشقانی دارد که هیچ یک از بودن دیگری ناراضی نیست و هیچگاه یکی از آنها معشوقش را تنها برای خود نمی خواهد
-
کی میشه خدااااااااااااااا!
چهارشنبه 11 دیماه سال 1387 18:07
خدا تنها معشوقی است که عاشقانی دارد که هیچ یک از بودن دیگری ناراضی نیست و هیچگاه یکی از آنها معشوقش را تنها برای خود نمی خواهد
-
ولی من مطمئن نیستم که او اینجوری باشه!
چهارشنبه 11 دیماه سال 1387 18:06
همیشه برای کسی بخند که میدونی به خاطر تو شاد میشه... واسه کسی گریه کن که میدونی وقتی غصه داری و اشک میریزی برات اشک میریزه... برای کسی غمگین باش که در غمت شریکه... عاشقه کسی باش که دوستت بداره
-
تنهایی
دوشنبه 9 دیماه سال 1387 20:06
دیگر هراسی از تنهایی ندارم شاید پایان راه باشد!! همه آرام و بی صدا تنهایم گذاشتند همه رفتند حتی تو چرا؟؟؟؟ آخر انصاف را چگونه معنی می کنی؟ به چه جرمی؟؟؟؟ به جرم اینکه دوستت داشتم؟؟؟ من که از تو هیچ نخواستم. میخواستم باشی من تو را دوست داشته باشم همین.!!! لحظه های بی تو بودن اگر چه سخت میگذرد ولی میگذرد!!! رفتنت...
-
چگونه فردی موفق باشم؟
پنجشنبه 28 آذرماه سال 1387 13:33
چگونه فرد موفقی باشیم به اعتقاد روانشناسان اشخاص موفق کسانی هستند که حقیقتاً خودشانند باطناً آزادند و وارسته و اشخاص ناموفق و شکست خورده به اعتقاد روانشناسان کسانی هستند که حقیقتاً منکر خویشتن خویش هستند . شادی و نیروی حاصله از درستکاری و صداقت نسبت به خود را نپذیرفته اند . حال برای آنکه از احساس عزت نفس پایین که مانع...
-
یه روز پر بار
پنجشنبه 28 آذرماه سال 1387 13:21
دیروز روز خیلی جالبی بود . عید پر باری بود.صبح با بچه های انجمن رفتیم صیف آباد(خانه معلواین ذهنی)قبل از اینکه برم یکم می ترسیدم؛آخه داشتیم می رفتیم پیش اون کسایی که ما اون ها را دیونه خطاب می کنیم؛شب قبل ارز اینکه بخوابم پشیمون شده بودم که برم ولی خواب شخصی را دیدم که واسم خیلی محترمه؛بهم گفت که حتماْ برم. واسه همین...
-
قهر
سهشنبه 26 آذرماه سال 1387 19:57
قهر کردن نشانه چیست؟ گاهی وقتها دست خودت نیست؛ بدون اینکه بخواهی قهر میکنی، بدون اینکه فکر کنی قهر میکنی، اگر چیزی دلخواهت نباشد قهر میکنی و این قدر این کار را ادامه میدهی تا درونت آرام شود. حالا فرقی نمیکند به آن چیزی که میخواستی رسیده باشی یا نه. مهم این است که یک جوری مخالفت خود را اعلام کنی. قهر طبیعی است...
-
طالع بینی امروز
سهشنبه 26 آذرماه سال 1387 19:49
اگر چیزی را دوست داشته باشید یا از آن خوش تان نیاید به راحتی می گویید. از چیزی که بدتان می آید، تغییر غیر منتظره است اگر فرصت خوبی به دست آورید حتماً سودمند می باشد هر حرفی را که می شنوی باید با ترازوی عقل و منطق آن را سنجید تا ارزش و مقدار اهمیت آن روشن شود. برای هر حرفی همان اندازه باید ارزش قایل شد که عقل و منطق...
-
زنگ
سهشنبه 26 آذرماه سال 1387 19:14
خیلی دلم شکست آخه من به خاطر ترسم زنگ نزده بودم؛اگه زنگ نمی زدم دلیلش چیز دیگه بود آخه اون اصلا نگفته بود که زنگ نزن فقط گفته بود............. منم قبول کرده بودم؛ولی اگر اون موقع زنگ زدم مجبور بودم؛نمی دونستم اینجوری ........... خدایا بازم از کسی جز تو کمک خواستم اونم اینجوری با من کرد خدایا کاری نکن دلم از کینه پر...