-
تولد
جمعه 22 آذرماه سال 1387 20:31
تولد تولد تولد تولدم مبارک امروز ۲۲ ساله شدم. خدایا تو را شکر گزارم؛واسه همه چیز؛واسه این ۲۲ سال؛واسه مهربونیات واسه اینکه هیچوقت تنهام نگذاشتی با اینکه من............. ۲۱ سال تمام شدو حالا وارد ۲۲ سال شدم به همین زودی گذشت. تو این چند سال دستاوردام چی بود؟ خدایا میدونم توشم خالیه ولی تو پری با خوبی خودت پرش کن. خدیا...
-
موفقیت
پنجشنبه 21 آذرماه سال 1387 18:33
هنگامیکه هدف ما در زندگی آن است که « به دست آوریم » و به موفقیت های بیشماری دست یابیم ، همواره احساس شکست خوردگی خواهیم کرد ، چرا که همیشه همه چیز آن طور که ما برنامه ریزی کرده بودیم پیش نخواهد رفت. به زندگی به مانند کلاس درس نگاه کنید که در آن موفقیت « تغییر و رشد وتعالی » انسانی معنا شده است و رویدادها و احساسات خود...
-
راه حل مشکلات
پنجشنبه 21 آذرماه سال 1387 18:30
تغییر نه تنها میسّر و امکان پذیر بلکه اجتناب ناپذیر است. زندگی این نیست که همه چیز را بر سر جای خود ثابت نگه دارید و بخواهید همه چیز را همین طوری که هست همیشه حفظ کنید. این زندگی نیست ، بلکه سکون ، جمود و مرگ است. تلاش برای ثابت نگه داشتن همه چیز و سر باز زدن از رویارویی با مشکلات اصلی ترین منبع درد و رنج است. هنگامی...
-
....
پنجشنبه 21 آذرماه سال 1387 18:21
کاشکی توو نگاه آخر عشقو توو چشام میدیدی تو چه کردی با دل من عشقمو انگار ندیدی قلب تو انگاری نشنید التماس اون چشامو تو چه کردی با دل من ندیدی غم نگامو به دلم موند یه بار یه روزی یه جایی بگی میخوامت بگی فقط واسه من عزیز ی و بس چشام یه نامت
-
خیلی قشنگه
دوشنبه 18 آذرماه سال 1387 12:02
-
سپاسگزارم
دوشنبه 18 آذرماه سال 1387 11:56
می خواهم مانند کودکان در حال زندگی کنم و استرس گذشته و آینده را نداشته باشم و خودم رابا فکر های بیهوده آزار ندهم گذشته گذشت و هنوز آینده نیامده؛پس چرا لحظه هایی را که می توانم خوش باشم و احساس خوبی داشته باشم به خاطر ترس از آینده نابود کنم؟ توکلم را به خداوند افزایش می دهم تا بهترین را برایم در آینده رغم بزند. دیگر...
-
سپاسگزارم
دوشنبه 18 آذرماه سال 1387 11:43
امروز روز زیبایی از روزهای خداوند است امروز صبح که از خواب بلند شدم یکم دلم دلم گرفته بود؛ام طولی نکشید که خداوند دوباره برکاتش را بهم نشون داد. و دوباره شاد و سر حال شدم(البته به دلیل سرما خوردگی گلوم می سوزه )از درون احساس شادی دارم احساسم خیلی خوببببببببببببببببببببه خوشحالممممممممممممممممممممممم و خداوند را برای...
-
آه
یکشنبه 17 آذرماه سال 1387 18:50
با دلی خسته دستانم را بسویت گشودم واز تویاری می خواهم مگذار در این واپسین لحظات دلم از کینه پر شود مگذار دلم از آه پر شود که مبادا آهم دامنش را بگیرد دلم را از عشق خود پر کن و برکاتت را برایش در زندگیش جاری کن
-
خنده ی تو
یکشنبه 17 آذرماه سال 1387 18:42
ازپس نبردی سخت باز می گردم با چشمانی خسته که دنیا را دیده است بی هیچ دگرگونی, اما خنده ات که رها میشود و پروازکنان در آسمان مرا می جوید تمامی درهای زندگی را به رویم می گشاید. عشق من,خندهء تو در تاریک ترین لحظه ها می شکفد و اگر دیدی,به ناگاه خون من بر سنگفرش خیابان جاریست, بخند,زیرا خندهء تو برای دستان من شمشیری است...
-
و اگر بغض کنی
شنبه 16 آذرماه سال 1387 11:35
نه تو می مانی نه اندوه ونه هیچ یک از مردم این آبادی به حباب نگران لب یک رود قسم وبه کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم خواهد رفت آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند لحظه ها عریانند به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز تو به آینه نه آینه به تو خیره شده است تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید و اگر بغض کنی آه از آینه...
-
تنهایت نمی گذارم
شنبه 16 آذرماه سال 1387 11:30
یک شب خواب دیدم که با خدا روی شن های ساحل قدم می زنم و از آنجا تمام مراحل زندگی ام را می دیدم .. ناگهان متوجه شدم که درمراحل شادی و خوشحالیم اثر دو ردپا روی ساحل است . جای پای خودم و جای پای خدا . اما در مواقع سختی و نا امیدی فقط یک رد پا بر روی شن ها قرار دارد . با گلایه از خدا پرسیدم چرا در مواقع شادمانی من با من...
-
کاش واقعا بتوانم همدمت باشم
شنبه 16 آذرماه سال 1387 11:26
از اینکه می توانم همدمت باشم خدا را شکر می گویم و یا اینکه شریک ماتمت باشم خدا را شکر می گویم تو خود در چشم من خواندی که از تنها نشینی سخت بیزارم همینکه خاکسار مقدمت باشم خدا را شکر می گویم خدا را شکر می گویم که در قلبم تو را دارم ، تو را دارم از اینکه تا ابد بیش و کمت باشم خدا را شکر می گویم تو میدانی که من هم مثل تو...
-
تو کیستی؟!
پنجشنبه 14 آذرماه سال 1387 19:21
.و تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم تو کیستی که من از موج هر تبسم تو بسان قایق سر گشته روی گردابم من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه چه کرد با دل من آن نگاه شیرین آه تو دور دست امیدی وپای من خسته است چراغ چشم تو سبز است وراه من بسته است تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه چه آرزوی محالی است...
-
از من روی بر نگردان
پنجشنبه 14 آذرماه سال 1387 19:12
-
به یاد سهراب
پنجشنبه 14 آذرماه سال 1387 19:10
با تو ام ای سهراب ای به پاکی چون آب یادته گفتی بهم تا شقایق زنده است زندگی باید کرد نیستی سهراب ببینی که شقایق هم مرد دیگه با چی کسی رو دلخوش کرد بادته گفتی بهم ، اومدی سراغ من نرم و آهسته بیا که مبادا ترکی برداره چینی نازک تنهایی تو اومدم آهسته نرم تر از یک پر قو خسته از دوری راه خسته و چشم به راه یادته گفتی بهم...
-
اندکی صبر
پنجشنبه 14 آذرماه سال 1387 18:43
چشمها را باید شست خود دیگر باید دید من دیگر خسته شدم و تو نمی دانی که چرا؟ که چرا بی حرف گذشتم و دیگر چشم به چشمان قشنگت دوخت نکردم و تو ماندی که چرا دگر از او خبری نیست که نیست و چرا تنهایی و چرا رفت که رفت و دگر من نیستم که بگویم اندکی صبر سحر نزدیک است
-
واحه ای در لحظه
شنبه 9 آذرماه سال 1387 18:45
به سراغ من اگر می آیید، پشت هیچستانم. پشت هیچستان جایی است. پشت هیچستان رگ های هوا، پر قاصدهایی است که خبر می آرند، از گل واشده دور ترین بوته خاک. روی شن ها هم، نقش های سم اسبان سواران ظریفی است که صبح به سر تپه معراج شقایق رفتند. پشت هیچستان، چتر خواهش باز است: تا نسیم عطشی در بن برگی بدود، زنگ باران به صدا می آید....
-
کاش می تونستم مثل اینا رها بشم و هرجا که دوست دارم برم
شنبه 9 آذرماه سال 1387 18:40
-
کمکم کن
شنبه 9 آذرماه سال 1387 18:22
تصمیمهای جدیدی گرفتم(خدایا کمکم کن مثل همیشه)
-
خدایا به همه آرزوهاش برسونش
شنبه 2 آذرماه سال 1387 19:23
-
راست میگه ها؛آدم را خر می کنه؛ولی خوب این فکر کرده سفید برفیه!
شنبه 2 آذرماه سال 1387 19:17
گفتم: ای دوست یک بوسه بده بهر خدا . گفت : امروز برو فردا بیا . گفتم : امروز برم فردا بمیرم چه کنم ...؟ ! گفت: یک بوسه دهم باز تورا زنده کنم
-
چه کسی ارزش آغوش تو را دارد؟
شنبه 2 آذرماه سال 1387 19:08
-
...
شنبه 2 آذرماه سال 1387 19:05
آفتاب عشق آفتاب عشق کمی سنگینی است بر سر ما شور عاشق بینی است در نوای آسمان غوغایی است شبروان , بر آسمان معنایی است حال آخر جای ما اینجا کجاست ؟ آخر اول کجا بی انتهاست؟ یار کو آخر ز احوالم کجاست ؟ آشنا کو دل سپردن از کجاست؟ نامه های عاشقانه از کجاست ؟ دلبر و محبوبه و مجنون کجاست؟ من که آخر آفتابم را نماند از هزار بار...
-
خر دوستت دارم
شنبه 2 آذرماه سال 1387 19:00
دوست دارم به زبان انگ لیسی i love yo u دوست دارم به زبان ایتالیایی tiamo دوست دارم به زبان یونانی s'ayapa phila sa دوست دارم به زبان ارمنی siroum em ke2 دوست دارم به زبان فرانسه jet t'al'me دوست دارم به زبان ه ندی mai tujhe pyaut k aithaho دوست دارم به زبان آلمان ich liebe d ich دوست دارم به زبان روسی ya yas l iub li...
-
تولد
شنبه 2 آذرماه سال 1387 18:46
دیشب تولد بودم؛یه کمی دلم گرفت نی دونم شاید نباید تا این اندازه پایبند باشم شاید باید قبول می کردم ولی من قول داده بودم مواظب خودم باشم منم مواظب خودم بودم یه دختر خوب ولی حس قشنگی داشتند ایشالله که همه خوشبخت بشند خیلی باحاله خیلی ها تو کف این موندند که چرا من با هیچکس......... خدایا دوستت دارم
-
خدا را خوش نمی آید
چهارشنبه 29 آبانماه سال 1387 19:34
گناهم را نمیدانم ، تقاصم را سبکتر کن مرا اینگونه آزردن ، خدا را خوش نمی آید مرا از غم رهایم کن ، جوابی ده مرا یارا که اینسان بودن و مردن ، خدا را خوش نمی آید بگو جانا گناهم چیست ، که اینگونه سزاوارم؟ که هر شب خون دل خوردن ، خدا را خوش نمی آ ید دلی پر درد و آه دارم ، غرور من بها دارد که آن را زیر پا بردن ، خدا را خوش...
-
من تنهات نمی زارم حتی اگر نباشم
چهارشنبه 29 آبانماه سال 1387 19:28
-
دلم را نرنجان
چهارشنبه 29 آبانماه سال 1387 19:25
هر کار میخوای بکن ولی بگو نمی ری از کنارم تو رو خدا مثه غریبه ها دلم رو هی نرانجون تو رو خدا دشمنامو به روی من اینفدر نخندون بخدا من میمیرم از این جدا ییی بخدا من میمیرم اگه نیایی اگه فردا بیاد و باز تو نیایی
-
ولی ما به هم می رسیم
چهارشنبه 29 آبانماه سال 1387 19:23
-
...
چهارشنبه 29 آبانماه سال 1387 19:19
۲ روز ...................