شهسواری به دوستش گفت: بیا به کوهی که خدا آنجا زندگی می کند برویم.میخواهم ثابت کنم که اوفقط بلد است به ما دستور بدهد، وهیچ کاری برای خلاص کردن ما از زیر بار مشقات نمی کند.
دیگری گفت: موافقم .اما من برای ثابت کردن ایمانم می آیم .
وقتی به قله رسید ند ،شب شده بود. در تاریکی صدایی شنیدند:سنگهای اطرافتان را بار اسبانتان کنید وآنها را پایین ببرید
شهسوار اولی گفت:می بینی؟بعداز چنین صعودی ،از ما می خواهد که بار سنگین تری را حمل کنیم.محال است که اطاعت کنم !
دیگری به دستور عمل کرد. وقتی به دامنه کوه رسید،هنگام طلوع بود و انوار خورشید، سنگهایی را که شهسوار مومن با خود آورده بود،روشن کرد. آنها خالص ترین الماس ها بودند...
مرشد می گوید: تصمیمات خدا مرموزند،اما همواره به نفع ما هستند .
-------------------------------------------
رام کنندگان حیوانات سیرک برای مطیع کردن فیلها از ترفند ساده ای استفاده می کنند.زمانی که حیوان هنوز بچه است، یکی از پاهای او را به تنه درختی می بندند. حیوان جوان هر چه تلاش می کند نمی تواند خود را از بند خلاص کند اندک اندک ای عقیده که تنه درخت خیلی قوی تر از اوست در فکرش شکل می گیرد.وقتی حیوان بالغ و نیرومند شد ،کافی است شخصی نخی را به دور پای فیل ببندد و سر دیگرش را به شاخه ای گره بزند. فیل برای رها کردن خود تلاشی نخواهد کرد .پای ما نیز ، همچون فیلها،اغلب با رشته های ضعیف و شکننده ای بسته شده است ، اما از آنجا که از بچگی قدرت تنه درخت را باور کرده ایم، به خود جرات تلاش کردن نمی دهیم، غافل از اینکه : برای به دست آوردن آزادی ، یک عمل جسورانه کافیست .
-------------------------------------------
مردی زیر باران از دهکده کوچکی می گذشت . خانه ای دید که داشت می سوخت و مردی را دید که وسط شعله ها در اتاق نشیمن نشسته بود .مسافر فریاد زد : هی،خانه ات آتش گرفته است! مرد جواب داد : میدانم .
مسافر گفت:پس چرا بیرون نمی آیی؟
مرد گفت:آخر بیرون باران می آید . مادرم همیشه می گفت اگر زیر باران بروی ، سینه پهلو میکنی
زائوچی در مورد این داستان می گوید : خردمند کسی است که وقتی مجبور شود بتواند موقعیتش را ترک کند .
-------------------------------------------
مردی در نمایشگاهی گلدان می فروخت . زنی نزدیک شد و اجناس او را بررسی کرد . بعضی ها بدون تزیین بودند، اما بعضی ها هم طرحهای ظریفی داشتند .زن قیمت گلدانها را پرسید و شگفت زده دریافت که قیمت همه آنها یکی است .او پرسید:چرا گلدانهای نقش دار و گلدانهای ساده یک قیمت هستند ؟چرا برای گلدانی که وقت و زحمت بیشتری برده است همان پول گلدان ساده را می گیری؟
فروشنده گفت: من هنرمندم . قیمت گلدانی را که ساخته ام می گیرم. زیبایی رایگان است .
-------------------------------------------
در روم باستان، عده ای غیبگو با عنوان سیبیل ها جمع شدند و آینده امپراتوری روم را در نه کتاب نوشتند.سپس کتابها را به تیبریوی عرضه کردند . امپراطور رومی پرسید : بهایشان چقدر است؟
سیبیل ها گفتند: یکصد سکه طلا
تیبریوس آنها را با خشم از خود راند سیبیل ها سه جلد از کتابها را سوزاندند و بازگشتند و گفتند: قیمت همان صد سکه است !
تیبریوس خندید و گفت:چرا باید برای چیزی که شش تا و نه تایش یک قیمت دارد بهایی بپردازم؟
سیبیل ها سه جلد دیگر را نیز سوزاندند و با سه کتاب باقی مانده برگشتند و گفتند:قیمت هنوز همان صد سکه است .
تیبریوس با کنجکاوی تسلیم شد و تصمیم گرفت که صد سکه را بپردازد . اما اکنون او می توانست فقط قسمتی از آینده امپراطوریش را بخواند .
مرشد می گوید: قسمت مهمی از درس زندگی این است که با موقعیتها چانه نزنیم
با سپاس از خانم نرگس افشار برای فرستادن این مطلب
D
discipline:انظباط یعنی احساسات و نیازها ی جسمی را کامل و کنترل داشتن.
E
equal maind ness:پیوسته در حال تعادل ذهنی بودن چه در موفقیت و چه در شکست در مشکلات و بیماری.این مسئله شامل مواجه شدن با رفتار نا معقول و غیر قابل قبول از سوی دیگران نیز می شود .بیاوز در مواجه با این فراز و نشیب ها آرام و صبور باشید. در زمین بازی زندگی انتظار می رود این چنین باشی.
"در دریای پر تلاطم زندگی همیشه می توان موجی را یافت که اگر با آن حرکت کنید شما را به ساحل خوشبختی برساند"
ویلیام شکسپیر
عشق تنها کار بی چرای عالم است
چه ، آفرینش بدان پایان می یابد
معشوق من چنان پاک و لطیف است
که خود را به بودن نیالوده است
چرا که اگر جامه ی وجود بر تن می کرد،
نه معشوق من بود!
دکتر شریعتی
شکسپیر بیش از 150 سونات سروده است.از این تعداد پنج تای آنها چنان شهرتی دارد که بسیاری از انگلیسی زبانان این سونات ها را از حفظ می خوانند. این پنج سونات شماره های 18-24-116-126-130 ، می باشند.
ترجمه ی سونات شماره ی 18 را در زیر می خوانید.
چشمان معشوقه ام بی شباهت به خورشید است
مرجان بسیار قرمز تر از لبان اوست.
اگر برف سفید است، چرا سینه های معشوقم تیره است
......
من گل رز دیده ام، نقاب که از چهره بردارد سفید و قرمز است
من اما چنین گلی بر گونه های معشوقم ندیده ام
عطر هایی هستند با رایحه ی دلپذیر
بیشتر از رایحه ای که معشوق من با خود دارد
من دوست دارم معشوقم حرف بزند هر چند می دانم
صدای موسیقی بسیار دلنواز تر است
مطمینم ندیده ام الهه ای را که راه می رود
معشوق من وقتی راه می رود ، زمین می خراشد.
من اما سوگند می خورم معشوقه ام نایاب است
و مثل هر کسی دیگر با قیاسی اشتباه سنجیده ام او را
ترجمه ی مهناز بدیهیان
SOMETIMES THE BLESSINGS OF GODARE SO DOWN TO EARTH WE OVERLOOK THEM
گاهی اوقات برکات خداوند آنقدر واقع بینانه است که ما آن ها را نادیده می گیریم.
الفبای این بازی:
A
action:یعنی عمل ،کمک به همه در این بازی و فراموش کردن خود پیوسته به یاد نیازمندان و بیماران بودن،پریشان حالان و فرو افتادگان را که در بازی حضور دارند در یافتن.
B
building up:یعنی امتیاز جمع کردن،با تمرینات معنوی،نه تنها با ذکر و نیایش بلکه با عشق نسبت به همه رفتار کردن..عشق عنصر اصلی بازی است هر چه عشق بیشتر باشد گام بزرگتری برداشته می شود.
C
courteous:یعنی رفتار مؤدبانه و فرو تنانه با کوچک و بزرگ داشتن اگر سعی شود با توسل به نیرنگ و وسیله های نا معادلانه مزایایی به دست آید،هدف گم می شود.با حیله گری ،فشار آرنج و پاها به دنبال موفقیت بودن باعث از دست رفتن فرصت مجددی میشود که سر داور به ما می دهد پس مراقب اعمال خود خواهانهی خود باشید و برنده خط اول رفتار نیک شوید.